Tuesday, May 01, 2007

تونل وحشت!



دوشب پیش تلویزیون کانال 4 خبر مصوری از تهران گزارش کرد که درآن جیغ وفریاد هولناکی شنیده میشد که تنی چند ازمآموران شهربانی با ماشینی که روی درش به لاتین و فارسی نوشته شده بود «پلیس» دخنری را با زور ودرنهایت خشونت به درون اتومبیل هلش میدادند. گوینده خبر گفت چند روزاست که پلیس زنان و دختران را درتهران به جرم بدحجابی دستگیر میکند.
همسر یکی از دوستان که ار گلاسگو آمده میهمان بود به حالت تآثر باچشمان اشک آلود گفت واقعا که زندگی برای زن ها درایران تونل وحشت شده. سایه ازفریاد جگرخراش دختر زد زیرگریه های های گریست وبه پهنای صورتش اشگ ریخت. وقتی کمی آرام شد با بغضی گره خورده درگلو رو به میهمان گفت:

تاریخ سراسر نکبت ما همیشه «تونل وحشت» بوده است. مگر دوران خسرو ساسانی "تونل وحشت نبود؟" آن پادشاه عادل! ساسانی وزیردانشمندش بوذرجمهرراکشت. برادرش را کشت. پسرش را نابینا کرد. مزدکیان (دگراندیشان) را زنده زنده، کله معلق تو زمین کاشت و دورش را کچ گرفت. پانزده قرن پس از آن، وارث به حق ش در زمانه من و شما، و نه در زمانه اشتر و کجاوه، درعصر انفرماتیک و تسخیر آسمانها به دست انسان؛ در زندان های بسته، جان هزاران زن و مرد دگراندیش را گرفت. چه شد ؟ چه اتفاقی رخ داد؟ جنازه آن مبارزان پرافتخاروطن را در لعنت آبادها پنهان کردند، بازهم اتفاقی نیفتاد. قدرت غالب با خشونت عریان در سراسر تاریخ، رقم زن سرنوشت محتوم ماست. خانه تکانی باید کرد خانه تکانی فکر واندیشه!
هم درزمان ساسانیان و هم در زمان امام خمینی بهانه آدمکشی ها کفر بود و بیدینی! انگار که دراین فاصله 15 قرنی هیچ چیز دراین سرزمین تکان نخورده! با افکارمنجمد اسیرفرستادگان خدا مانده ایم؛ دیروز مغ ها و امروز فقها!
و ما زیندگان این آب و خاک به "تونل وحشت خوگرفته ایم" احساس های تند و تیز و رفتارهای تهییجی، عقل و شعورمان را زایل کرده اگر جز بود، به قول خودت نمیگفتیم
« ... تا این شاه کفن نشود وطن وطن نشود.»
رستگاری ما با فکرهای بسته و شیفته میسر نیست. درک سالم هستی واندیشه پاک میخواهد. ترک سنت های دست و پاگیر که براندام همه چسبیده و بخشی از جان و روانمان شده را باید جدی گرفت. حالی مان نیست. معتادیم. معتاد شده ایم به عادت. به تکرار. تکرار خطا و تقدس جهل.
درست است که ظاهرا در اوایل قرن بیست و یک زندگی میکنیم اما واقعیت دارد که افکارمان درگذشته های دور میخکوب شده. ما، در زمانه شمر و یزیدیم، الکی خوش بااینترنت میجلقیم!
یادمان باشد که گسستن از دلبستگی های موروثی، به زمینه های روشن نیازمند است. فضای سالم و باز میخواهد و بدیلی جهانشمول، با وسعت فکر و درک درست ازجهان و فرهنگ مدرن امروزی فراهم میشود. جامعه به چنین دگرگونی نیازمند است. با افکار سیاه و سفیدِ اندیشمندان متعصب ناخواناست.
فاصله بعیدی داریم تا به حوزه درک وشعور و هویت انسانی خود برسیم. هنوز درجرگۀ امت با تآیید نادانی به منادیان جهل و استبداد سواری میدهیم!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home